گلستانه ارقام پارسیان|های‌تک

نگاه کردن متفاوت به مساله و رسیدن به یک راه حل جدید، همان چیزی است که عموماً از آن به “خلاقیت ” تعبیر می شود. اما خلاقیت مفهومی نیست که بتوان آن را در یک جمله و حتی در...

خلاقیت چیست ؟

نگاه کردن متفاوت به مساله و رسیدن به یک راه حل جدید، همان چیزی است که عموماً از آن به “خلاقیت ” تعبیر می شود. اما خلاقیت مفهومی نیست که بتوان آن را در یک جمله و حتی در یک کتاب مفصل توضیح داد. در رابطه با ماهیت و تعریف خلاقیت، هنوز بین محققان و روانشناسان توافقی به عمل نیامده است. شاید ابهام در این موضوع به این علت باشد که خلاقیت، مفهومی انتزاعی است. اما نگران نباشید! این ابهام به معنی پیچیدگی خود جریان خلاقیت نیست. خلاقیت را می توانید به راحتی در زندگی روزانه حس کنید.
تعریف های متفاوتی از خلاقیت وجود دارد که بعضی از آن ها عجیب و حتی خنده دار به نظر می رسند. برای شروع، تعدادی از این تعاریف را با هم مرور می کنیم:

– خلاقیت یعنی دیدن به نوعی متفاوت
– خلاقیت یعنی رهایی از عادت های ذهنی
– خلاقیت یعنی نگاه به چیزهای پیش پا افتاده و دیدن چیز های فوق العاده و غیر عادی در آن ها
– خلاقیت یعنی وصل کردن دو شاخه به پریز خورشید!
– خلاقیت یعنی توانایی دیدن روابط خاص بین اشیاء، انسان ها، فرایندها و… که دیگران از دیدن آن ها غافلند.
– خلاقیت یعنی عمیق تر کندن!
– خلاقیت، صحبت کردن و گوش دادن به یک گربه است!
– خلاقیت خارج شدن از چارچوب های ذهنی، حساس شدن نسبت به کاستی ها، نا هماهنگی ها و دشواری مسائل موجود، تلاش برای پیدا کردن راه حل های جدید برای آن ها و یا بهبود وضعیت موجود است.
– خلاقیت یعنی دست دادن با آینده!
– خلاقیت فعالیتی پویا است که منجر به خلق ایده های جدید و کشف راه های متفاوت برای پرداختن به مشکلات می شود.
– خلاقیت هر فرایندی است که با آن چیز جدیدی تولید شود.
– خلاقیت، دوباره، عمیق تر و متفاوت نگاه کردن و خراب کردن دیوار قطور عادت و یکنواختی، میل به دانستن بیشتر، بازی با تخیلات و امکانات و لذت بردن است.
و…

در مطالعه ی تعاریف خلاقیت از دیدگاه افراد، گاهی به مواردی بر می خوریم که نظر ارائه دهنده ی تعریف، پس از مدتی به طور جدی دچار تغییر شده است! در زیر به نمونه ای از این موارد (بدون تاکید بر درستی یا نادرستی آن) اشاره می کنیم:
«رابرت ویزبرگ» در یکی از کتاب هایش با نام «خلاقیت فراسوی اسطوره ی نبوغ»، به صراحت بیان می دارد:
«من در تعریف خلاقیت، گفته بودم که خلاقیت پدید آوردن دستاوردهای جدید و ارزشمند است. اما اخیراً به این نتیجه رسیده ام که این تعریف، از یک سو بسیار جامع و از سویی دیگر بسیار محدود است!
جامع از این نظر که هر دستاورد جدید، تا زمانی که ارزشمند تلقی شود، در زمره ی آثار خلاقانه جای می گیرد و نحوه ی پدید آمدن آن از نظر دور می ماند؛ در صورتی که نباید از نظر دور داشت که تمامی دستاوردهای جدید و ارزشمند را نمی توان خلاقانه نامید. چرایی این موضوع در ادامه و در قالب یک مثال بیان شده است.
محدود از این نظر که در این تعریف، آثاری که بدیع هستند و در عین حال از ارزش نازلی برخوردارند و حتی فاقد ارزش هستند، از دور خارج می شوند؛ در صورتی که یک اثر جدید و بی ارزش نیز می تواند خلاقانه باشد!
هنرمندی را در نظر بگیرید که در هنگام نقاشی، به طور اتفاقی به قوطی رنگ برخورد می کند و باعث می شود که رنگ بر روی بوم پاشیده شود. او برای این که بتواند طرح رنگین را از بین برده و دوباره از بوم استفاده کند، آن را نزد خود نگه می دارد. اما قبل از آن که طرح را پاک کند، دیگران آن را دیده و اثری ارزشمند تلقی می کنند. به نظر من این نقاشی را نمی توان خلاقانه نامید. زیرا برای خلاقانه نامیدن یک اثر، باید آن اثر در نتیجه ی اقدامات مبتنی بر هدف یابی پدید آمده باشد. بدعتی که به طور اتفاقی پدید می آید، شرایط خلاقیت را در خود ندارد، حال مهم نیست که نتیجه ی آن ارزشمند باشد یا خیر. اما اگر خود هنرمند، رنگ پاشیده شده را مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه برسد که اثر شامل خصیصه هایی است که می تواند اندیشه ای را منعکس کند و واجد ارزش های هنری است، می توان از خلاقیت هنرمند سخن راند.»

همه ی این تعاریف که در دوران های مختلف و بر اقتضای شرایط مختلف بیان شده اند، در نکاتی مشترک اند. خصوصیت کلیدی این تعاریف “جدید بودن” است. در واقع، چیزی می تواند به عنوان خلاقیت شناخته شود که با کار قبلی متفاوت باشد.
به مثال زیر توجه کنید:
مخترع بازی بسکتبال «ج نای اسمیت» نام دارد. او کشیش، پزشک و معلم بود و علاقه ی زیادی به جوانان داشت. بر مبنای این علاقه، همواره در پی اختراع بازی هایی بود که توجه جوانان را به خود جلب کند تا با جمع شدن آن ها حول این تفریحات سالم، از خطرات و انحرافاتی که تهدیدشان می کند، دور شوند. نای اسمیت با ترکیب چند بازی از جمله «راگبی »، اولین بازی بسکتبال را طراحی کرد. سپس جمعی از جوانان نزدیک خود را در یک سالن ورزشی جمع کرده، قوانین بازی که اکنون بسیاری از آن ها همچنان در این ورزش پیشرفته رعایت می شود را توضیح داد. بعد، از یکی از مسئولین سالن خواست که دو جعبه یا ظرف برای او بیاورد تا بتوانند توپ را به داخل آن بیندازند. مسئول سالن پس از جستجو توانست دو سبد گلابی پیدا کند.( شاید به همین دلیل هم این بازی، بسکتبال به معنای توپ و سبد نام گرفت.) هر دو سبد در ارتفاع حدود ۸۰/۲ متری زمین، در دو طرف سالن نصب شدند و بعد از مدتی اولین بازی بسکتبال تاریخ آغاز شد.
همه می دویدند. هیجان، تلاش، هیاهو و عبور از یکدیگر! و بالاخره اولین گل تاریخ بسکتبال در سبد افتاد. بعد همه ایستادند، بازی برای لحظاتی متوقف شد، نردبانی آوردند و کسی بالا رفت تا توپ را از داخل سبد در بیاورد و بازی ادامه پیدا کند!
و کمی بعد شاید گل بعدی! نردبان را به سمت دیگر سالن بردند و توپ را دوباره خارج کردند و…!
تا سال ها بازی پر هیجان و پر سرعت بسکتبال به همین نحو انجام می شد. تا این که بالاخره کسی پیشنهاد داد برای حل مشکل بالا رفتن از نردبان، انتهای سبدهای توری را ببرند تا توپ خودش از سبد رد شود و بازی با سرعت و هیجان بسیار بیشتری ادامه پیدا کند.
در ذهن همه ی انسان ها تورهایی است که اگر ته آن ها را ببریم، زندگی شکل زیباتر و ساده تری پیدا خواهد کرد و خلاقیت یعنی بریدن این تورهای ذهن.

پس به طور ساده می توان گفت خلاقیت در حقیقت فرایندی است که در ذهن فرد خلاق اتفاق می افتد و حاصل آن شکل گرفتن یک ایده ی جدید یا یک راه حل ابتکاری است.

17 آبان 1395   |   2414 بازدید